عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

پسرم قند عسلم

بدون عنوان

یه عروسک داری بهش میگی دادا موقع غذا خوردن هم بهت میگم علی دادا گرسنشه؟سریع میری میاریش ،خلاصه خیلی دوسش داری،دو روز پیش هم که لباسش غذایی شده بود من درش آوردم بردی انداختی تو ماشین لباسشویی اگه تو خونه یه چیز جدید باشه تو 3ثانیه پیداش میکنی و میری سراغش قراره بریم شمال اونجا کلی بهت خوش بگذره،چهارشنبه هم عروسی دختردایی مامانه که میدونم خوشت میاد خلاصه از شنبه یه برنامه فشرده داریم تا آخر هفته،ایشالله سفر ایرانگردیمونم از هفته بعدش شروع میشه و پسر گلم قراره همه شهرای ایرانو ببینه همچین با احساس میگی بابا که نگو،یک کلمه میگی ولی انگار تمام احساساتتو میخوای تو اون کلمه بیان کنی،ا ز وقتی 6 ماهت شدو تونستی بچرخی عملا پوشک کردنت...
25 مهر 1392

بدون عنوان

عاشق لامپی،بهش میگی باپ،به آب میگی باب دو روز پیش عزیز جونو باباعباس اومدن خونمونو ماشین شارژیتو که شمال مونده بودو جا نداشتیم بیاریم برات آوردن فکر نمیکردم به این زودی رانندگیشو یاد بگیری البته فقط گاز میدیو آهنگاشو عوض میکنی، اگه صبح پاشی و خدای نکرده بابات رفته باشه در حالو نگاه میکنی و گریه میکنی اگه پاشی و بابارو ببینی شروع میکنی به خندیدن،اگه صدای باباتو از صد فرسخی بشنوی تو خواب عمیق هم باشی سریع پا میشی و دنبالش میگردی روز اول مدرسه ها رفتیم دانشگاه،دفاع عمه شادی بود که با نمره 18 ارشد حقوقشو گرفت ما 3 دقیقه فقط تو کلاس بودیم تو سروصدا کردی رفتیم تو حیاط دانشگاه،کلی با مورچه ها بازی کردی و از فضای سبز اونجا نهایت استف...
8 مهر 1392

بدون عنوان

پسر قشنگم انقده برات حرف دارم بزنم که نگو چند روز پیش با بابا رفتیم اصفهان و قم، تو جمکران یعنی ترکوندی ها،خیلی شلوغ بود از همون دم در ورودی اول صندلی خادم مسجدو با خودت کشون کشون میبردی یه صندلی پلاستیکی بزرگ بود بعد که رفتیم تو ،میز یه خانم خادم مسجد که روش ترمه بود با کلی وسیله،سریع رومیزی و کشیدی و همش ریخت مردم جمعشون کردن.....ولی خداییش اون خانمه هیچی نگفت بعد شروع کردی به دویدن،انقده ذوق کرده بودی راه میرفتی دست میزدی و میرقصیدی و میخندیدی به وسایل هیچکس هم رحم نمیکردی از مهراشون گرفته تا کفش و کیف و ............ یه دختر 5 ساله یه عروسک پلنگ صورتی داشت که خیلی هم رو عروسکش حساس بود شمردم 20 دفعه رفتی سراغش،تا ازت میگرفت می...
2 مهر 1392
1